تا روزی که بود دستهایش
بوی گل سرخ میداد
از روزی که رفت
گلهای سرخ بوی
دستهای او را میدهند
آن اوایل یعنی دوران ماقبل sir مستند جنجالی تخت گاه هیچ کس را به من داده بود که نگاه کنم. پورپیرار ادعا می کرد که تخت جمشید ناقص بوده و هیچ وقت تمام نشده است. نسخه دیگری از ترکاشوند است در مسائل تاریخی. مقاله اش در مورد سلمان را که داد بخوانم دیدم که چقدر پرت است از وادی تحقیق. حالا بحثم ترکاشوند با پورپیرار نیست بحثم سهاست که آن زمان با هر کدام از این چیزها که به من می داد تصویری می ساخت.
یک سرتقی خاص خودش را داشت. التماس دعا که می گفتی می گفت ممنون. ابتدای کلامش سلام نبود. صدبار گفتم اول سلام کن بعد بگو صبح بخیر یا شروع کن ولی سرتق بود. این اواخر اما رقیق تر شده بود ولی بود هنوز. خب او با همین سرتقی هایش سها شده بود. یکبار که سوار ماشین بودیم در جواب فلان آقا گفتم جانم و من برآشفتم گفت از دستم رفت ولی می دانم که مقداری در روابط با مردان باز بود البته بعد از آن خیلی خیلی مراعات می کرد. می فهمیدم که حرمت من را نگه می دارد. ولی بالاخره سرتق بود. اگر نبود که نمی رفت آن جلسات و آن حرف ها را نمی زد بعد از پنج سالی که گذشت!