سهانامه

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ

خیال شیرین

الان دلم می خواست بود با هم می رفتیم دربند یک ساعتی قدم می زدیم و بعد همان جا افطار می کردیم و می نشستیم صحبت و قربان صدقه اش می رفتم بعد یک چایی نبات سفارش می دادیم. خیالش هم شیرین است.


نوشته شده توسط sourire queen
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

خیال شیرین

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ
الان دلم می خواست بود با هم می رفتیم دربند یک ساعتی قدم می زدیم و بعد همان جا افطار می کردیم و می نشستیم صحبت و قربان صدقه اش می رفتم بعد یک چایی نبات سفارش می دادیم. خیالش هم شیرین است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۸
sourire queen

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی