سهانامه

يكشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۲۷ ب.ظ

عشق است او، بی رحم است او


در وصف نمی گنجد حسی که به او دارم

دلم می خواهد آن بالای دشت هویج بودیم کنار ردیف درخت ها، جایی که جز نسیم رونده ای نباشد گلم را ساعت ها حس می کردم، بو می کشیدم و زنده می شدم و از نو تکرار لاینقطع. آمد سیر ندیدمش و رفت. قلبم معلق مانده بین راه نه می اید سرجایش بنشیند نه می شود که بروم دنبالش بگیرم. اینجور وقت ها می آید آتش می زند و می رود. از بس که بی رحم است او.



نوشته شده توسط sourire queen
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

عشق است او، بی رحم است او

يكشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۲۷ ب.ظ


در وصف نمی گنجد حسی که به او دارم

دلم می خواهد آن بالای دشت هویج بودیم کنار ردیف درخت ها، جایی که جز نسیم رونده ای نباشد گلم را ساعت ها حس می کردم، بو می کشیدم و زنده می شدم و از نو تکرار لاینقطع. آمد سیر ندیدمش و رفت. قلبم معلق مانده بین راه نه می اید سرجایش بنشیند نه می شود که بروم دنبالش بگیرم. اینجور وقت ها می آید آتش می زند و می رود. از بس که بی رحم است او.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۸
sourire queen

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی