نمایشگاه کتاب
هیچ چیز مانع او نمیشد که در این رابطه کم بگذارد. اگر زنگ می زدم در مهمترین جلسه اش هم که بود جواب می داد یا می آمد بیرون جواب می داد. اصلا یاد ندارم به او زنگ زده باشم و او بتواند جواب دهد و جواب نداده باشد. آن روزها که هنوز madam , sir بودیم هم برایم بی نظیر بود. هر وقت به امید او اینترنت خانه را وصل می کردم و برای او در چت یاهو یا جیمیل پیام می گذاشتم بلافاصله سبز می شد و اگر نبود مطمئن بودم که یا بیرون است یا مهمان دارند طبقه پایین. حتی وسط مهمانیهایش که می دانم برایش خیلی مهم بود می آمد و با من چت می کرد یا پیام داد. یادم است اولین باری که به او پیام دادم یا او به من پیام داد نمایشگاه تهران بودم. او نمی آمد نمایشگاه و دلیلش هم جالب بود. ولی من همان زمان که چتی بودیم دوست داشتم بیاید و چند کتاب با هم بخریم.