لیقه
شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ب.ظ
امروز بعد از سه روز که برگشتم رفتم انبار دنبال چیزی. ساک دستی او را دیدم که برایم لوازم خطاطی گرفته بود. کیف و زیردستی چرم، قلم خیزران و دزفولی، مرکب های سیاه و رنگی و قوطی خالی برای ساختن مرکب با لیقه. هیچ گاه نشد که برایش خط بنویسم، یعنی اصلا سال هاست که ننوشته ام. دوست داشتم برای او بنویسم و که بهتر از او. دوباره عطرش مشامم را پر کرد.
۹۵/۰۴/۱۹