شیرینی خامه ای
دو سال پیش بود که با هم قهر کرده بودیم. اولین قهر طولانی مدت بود. بیش از یک ماه طول کشید. برای آشتی سر ظهر بود که رفتم شهرشان زیر آن پل همیشگی توی ماشین نشستم تا بیاید. شیرینی خامه ای خیلی دوست دارد. گفتم شیرینی های آن جا بهتر است. وارد شیرینی فروشی که شدم انگار در دهه هفتاد مانده است. به ناچار از همان جا خرید کردم. آمد. صحبت کردیم و آشتی و چند شیرینی خورد و بقیه اش در ماشین ماند. در آن هوای گرم این همه رفتم به شوق او و این همه برگشتم با ذوق برگشتنش.