شیرین حسرت آور
شیرین حسرت آور است مرور خاطرات گذشته با او. این هم چت دیگری برای آن زمان که هنوز sir و madam بودیم.
----- Our chat on Sun, 5/29/11 7:13 )PM: -----
(5:53 )PM: sir, do you have some min?
(5:54 )PM: sure
(5:54 )PM: fine
(5:55 )PM: اینها که می نویسم هیچ ترتیب ذهنی برایش ندارم
(5:55 )PM: یعنی نخواستم که داشته باشم
(5:55 )PM: یعنی خواستم هر چیزی که لازم است بیاید
(5:55 )PM: نه آنچه من می خواهم
(5:55 )PM: آن شب که یادتان هست
(5:56 )PM: بفرمایید
(5:56 ))PM: : کدام شب؟
(5:56 )PM: همان شب که ان جمله را نوشتم دیگر
(5:57 )PM: شب جمعه بود
(5:57 )PM: یادتان آمد؟
(5:57 )PM: همان شب که برایتان حافظ باز کردم
(5:57 )PM: شما هم حافظ باز کردید
(5:57 )PM: کمی دلتان گرفته بود
(5:58 )PM: یادتان آمد؟
(5:58 )PM: بله
(5:58 )PM: ولی آن جمله هنوز یادم نیامده
(5:58 )PM: i know more than you think
(5:58 )PM: در مورد این جمله صحبت می کنیم دیگر؟
(5:59 )PM: بله
(5:59 )PM: خب
(5:59 )PM: یادم آمد
(5:59 )PM: این همه روی آن شب تاکید می کنم
(5:59 )PM: برای اینکه از همانجا شروع شد
(5:59 )PM: یعنی آن مساله را که با من در میان گذاشتید
(6:00 )PM: مثل قصه ان طوطی شد که در قفس بازرگان هوای وطن کرده بود
(6:00 )PM: برای من واقعا سخت است در موردش حرف بزنم
(6:00 )PM: یعنی به فارسی حرف بزنم
(6:00 )PM: مآمادگیش را هم ندارم انگلیسی صحبت کنم
(6:00 )PM: بنابراین از کلمات مبهم منظورم را بگیرید
(6:00 )PM: آن شب برایتان نوشتم
(6:01 )PM: remember what we talked about?
(6:01 )PM: what deal we made?
(6:01 )PM: you didn't answer
(6:01 )PM: خب
(6:01 )PM: این را بیشتر از شما می دانم
(6:01 )PM: جون بیشتر از شما به ان فکر می کنم
(6:02 )PM: چون اصلا بخاطر این آمدم اینجا
(6:02 )PM: that's all
(6:03 )PM: sir?
(6:04 )PM: هستم