سهانامه

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۷ ب.ظ

madam


----- Our chat on Mon, 4/25/11 6:54 PM -----

 (6:37 PM): madam?

 (6:38 PM):  خب تا اذان چند دقیقه ای هست

 (6:38 PM):  می نویسم تا جایی برای نگرانی شما نباشد

 (6:39 PM):  شما برایم مانند تک خواهرم هستید

 (6:39 PM):  او هفت هشت سالی از من بزرگتر است

 (6:40 PM):  وقتی برایش مشکلی پیش می‌آمد بامن که ... بودم تماس می گرفت

 (6:40 PM):  با هم صحبت می کردیم

 (6:40 PM):  با می رفتم آنجا با او صحبت می کردم

 (6:40 PM):  بعضی وقت ها می دیدم صحبت من تاثیری ندارد

 (6:41 PM):  و به نظرم تصمیمی می گرفت که برای من نگران کننده بود

 (6:41 PM):  او را دوست داشتم

 (6:41 PM):  پس نمی توانستم نگران او نباشم

 (6:42 PM):  هر بار که او راه دیگری انتخاب می کرد

 (6:42 PM):  و من نگران می شدم

 (6:42 PM):  و مدتی باید می گذشت تا این نگرانی‌ام را فراموش کنم

(6:43 PM):  حس می کردم فاصله ما بیشتر می شود

(6:43 PM):  این احساس من بود

(6:43 PM):  ولی من هیچ گاه او را در زندگیش تنها نگذاشته ام

(6:44 PM):  او را دوست داشته‌ام

(6:44 PM):  و برای تصمیم‌هایش سرزنشش نکردم

 (6:46 PM):  البته هیچ گاه به او این نگرانی ها را منتقل نکردم

 (6:46 PM):  فکر می کنم

 (6:47 PM):  دیگران از این که کسی بی خود و بی جهت برایشان نگران باشند اذیت می شوند

 (6:51 PM):  نگرانی‌ام شما را نگران نکند

 (6:51 PM):  یکبار شاهدش بوده‌اید

 (6:51 PM):  امیدوار بودم که هضمش برایتان دشوار نباشد

 (6:54 PM):  همین

 



نوشته شده توسط sourire queen
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

madam

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۷ ب.ظ


----- Our chat on Mon, 4/25/11 6:54 PM -----

 (6:37 PM): madam?

 (6:38 PM):  خب تا اذان چند دقیقه ای هست

 (6:38 PM):  می نویسم تا جایی برای نگرانی شما نباشد

 (6:39 PM):  شما برایم مانند تک خواهرم هستید

 (6:39 PM):  او هفت هشت سالی از من بزرگتر است

 (6:40 PM):  وقتی برایش مشکلی پیش می‌آمد بامن که ... بودم تماس می گرفت

 (6:40 PM):  با هم صحبت می کردیم

 (6:40 PM):  با می رفتم آنجا با او صحبت می کردم

 (6:40 PM):  بعضی وقت ها می دیدم صحبت من تاثیری ندارد

 (6:41 PM):  و به نظرم تصمیمی می گرفت که برای من نگران کننده بود

 (6:41 PM):  او را دوست داشتم

 (6:41 PM):  پس نمی توانستم نگران او نباشم

 (6:42 PM):  هر بار که او راه دیگری انتخاب می کرد

 (6:42 PM):  و من نگران می شدم

 (6:42 PM):  و مدتی باید می گذشت تا این نگرانی‌ام را فراموش کنم

(6:43 PM):  حس می کردم فاصله ما بیشتر می شود

(6:43 PM):  این احساس من بود

(6:43 PM):  ولی من هیچ گاه او را در زندگیش تنها نگذاشته ام

(6:44 PM):  او را دوست داشته‌ام

(6:44 PM):  و برای تصمیم‌هایش سرزنشش نکردم

 (6:46 PM):  البته هیچ گاه به او این نگرانی ها را منتقل نکردم

 (6:46 PM):  فکر می کنم

 (6:47 PM):  دیگران از این که کسی بی خود و بی جهت برایشان نگران باشند اذیت می شوند

 (6:51 PM):  نگرانی‌ام شما را نگران نکند

 (6:51 PM):  یکبار شاهدش بوده‌اید

 (6:51 PM):  امیدوار بودم که هضمش برایتان دشوار نباشد

 (6:54 PM):  همین

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۳۱
sourire queen

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی